پاشو مگر نمی بینی شامیان دور علی را گرفته اند؟ پاشو برادر دلم رفته بین الحرمین کنار علقمه بند بند وجودم گرفته " ای اهل حرم میر و علمدار نیامد" پاشو دلمان برای لبخندت برای بصیرتت برای آرزوهای شهادتت تنگ می شود پاشو امیر لشگر اسلام
پاشو هنوز فتوحات زیادی باقی مانده پاشو دلم برای خم ابرویت تنگ شده برای اخم های پرصلابتت برای فرماندهی پر صلابتت چگونه باور کنم رفتنت را!؟ آنقدر در کوه ها و بیابان ها به دنبال شهادت گشتی تا آخر تو را در آغوش گرفت
تو شهید زنده بودی و حالا یارانت دورت را گرفته اند قسم به حرمت حضرت مادر برای هر قطره خونت باید هزینه ها بدهند
حاج قاسم، بشنو "بسم الله القاصم الجبارین" را پشت بی سیم می گویند! علم بر روی زمین نمی ماند
امام حسن عسگری (ع ) در سال 232هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزگار در سفری که امام عسگری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد. کنیه آن حضرت ابامحمد بود.
صورت و سیرت امام حسن عسگری (ع ) امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت. ابروهای سیاه کمانی، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت. دندانها درشت و بسیار سفید بود . خالی بر گونه راست داشت. امام حسن عسگری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود. راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش - در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد.
دوران امامت امام حسن عسگری به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسگری (ع ) به سه دوره تقسیم می گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت. دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت. دوره سوم نزدیک 6 سال امامت آن حضرت می باشد. دوره امامت حضرت عسگری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود. خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلند پروازیهایی داشتند. امام حسن عسگری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید.
برای مادر امام حسن عسکری(ع) در تاریخ نامهایی ذکر شده است که عبارت است از:سوسن، حُدَیث، حدیثه، حریبه، سلیل و جدّه، وی در سرزمین خودش پادشاه زاده بود، به پرهیزکاری شهرت داشت و پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) دادرس شیعیان بود، ایشان مادر امام حسن عسکری(ع) هستند که امام هادی(ع) دربارهاش فرمود:سلیل از هر آفت و عیب و نقص منزه است
«سلیل خاتون» اولین کسی بود که مبشر آغاز امامت حضرت حجت(عج) در نهم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری بود.تاریخ تشیع کسانی را در حافظه دارد که مانند ستاره در افق روزگار می درخشند، هر چند نامشان سر زبان ها نباشد. «سلیل» مادر امام حسن عسکری علیهالسلام یکی از آن ستارگان درخشان است.ایشان در زمان شهادت فرزندش امام حسن عسکری(ع)، در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری در شهر مدینه بودند و به محض شنیدن خبر شهادت فرزندش به سامرا میرود و در محکمه با نشان دادن وصیت نامه امام حسن عسکری(ع) اموال امام را از جعفر کذاب پس میگیرد.
در روايتي از اباصلت آمده است: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»
درباره نحوه شهادت امام رضا (ع)، بيشتر عالمان شيعه و همچنين تعداد زيادي از علماي اهل سنت، قائل هستند كه آن حضرت مسموم و شهيد شده است. البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلافنظرهايي وجود دارد؛ اما قول مشهور اين است كه آن حضرت، توسط «مأمون» خليفه عباسي مسموم و به شهادت رسيد.
برخي از علماي اهل سنت بر اين نظرند كه مأمون، امام رضا (ع) را مسموم نكرده است و براي اين گفته خود دلائلي هم ذكر ميكنند. از جمله آن دلائل اين است كه مأمون دختر خود را به همسري امام جواد (ع) درآورد. مأمون به برتري امام رضا (ع) در برابر علما استدلال ميكرد. بعد از درگذشت امام رضا (ع) مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و... در ادامه خواهيم گفت كه به هيچ يك از دلائل در اين رابطه نميتوان استناد كرد.
همچنين عدهاي از علماي اهل سنت نيز بر اين باورند كه امام رضا (ع) مسموم شده است و عامل جنايت، عباسيان اما شخصي غير از مأمون، بوده است. براي مثال؛ ابنجوزي ميگويد: «وقتي عباسيان ديدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولايتعهدي) و به دست علويان افتاد، امام رضا (ع) را مسموم كردند.» اين قول نيز چندان صحيح به نظر نميرسد؛ زيرا «بيشتر مورخان و راويان اجماع دارند كه مأمون سم را به امام (ع) داده نه غير او.»
شناسنامه اجمالی از دوران زندگی امام مجتبی( علیه السلام )
نام: حسن کنیه: ابو محمد. نام و کنیه آن حضرت را پیامبر اکرم (ص) تعیین فرمودند. القاب: مجتبى، سید، سبط، زکى، تقى، حجت، برّ، امین، زاهد و طیب. منصب: معصوم چهارم، امام دوم شیعیان و پنجمین خلیفه اسلامى. تاریخ ولادت: نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى. برخى نیز تولد آن حضرت را سال دوم هجرى دانستهاند. او نخستین فرزند امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) است. محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى). نسب پدرى: امیرالمؤمنین، امام على بن ابى طالب بن عبدالمطلب. مادر: فاطمه زهرا، دختر پیامبر (ص). مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امیرالمؤمنین(ع)، در رمضان سال چهلم تا صفر سال پنجاه هجرى، به مدت 10 سال. از این مدت، هفت ماه و 24 روز را عهدهدار امر خلافت مسلمین بود و سپس طى صلحى، آن را به معاویة بن ابى سفیان واگذار کرد. تاریخ و سبب شهادت: 28 صفر سال پنجاه هجرى، در سن 47 سالگى، بهوسیله زهرى که همسرش، جعدة بنت اشعث، به تحریک معاویة بن ابى سفیان، به آن حضرت خورانیده بود، پس از چهل روز مسمومیت و بیمارى، به شهادت نایل آمد. محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه منوّره، در کنار قبر جدّهاش، فاطمه بنت اسد.
حکم حرام بودن شراب در برخى آیات قرآن کریم و فرمایشات معصومین(ع) وارد شده و در حرمت آن هیچ تردیدى نیست.[1] از جمله آثار مخرب شراب، تأثیر آن بر سایر اعمال و آداب دینى است از جمله در حدیثى مى خوانیم:« لَا تُقْبَلُ صَلَاةُ شَارِبِ الْخَمْرِ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَّا أَنْ یَتُوبَ»[2]؛«شخصى که شراب بنوشد تا 40 شبانه روز نمازهایش قبول واقع نمى شود مگر از این گناه کبیره توبه کند». و منظور کسانی که می گویند شراب خوار نماز ندارد نیز همین است. یعنی تا چهل روز نماز چنین فردی مورد قبول خداوند قرار نمی گیرد و به کار بردن چنین تعبیری به این معنا نیست که نماز بر او واجب نبوده و یا این که نماز از گردن او ساقط می شود و این حرف بهانه ای برای ترک نماز گردد، بلکه اگر کسی مرتکب خطای شراب خواری شد باید بعد از حالت مستی نمازش را به جا آورد چرا که نماز چنین فردی صحیح بوده و در هر صورت باید نماز خود را بخواند تا حداقل گرفتار عذاب ترک نماز نشود.
اما این که چرا تا چهل روز نماز شراب خوار مورد قبول خداوند قرار نمی گیرد؟ هر چند ممکن است در ظاهر این امر عجیب به نظر برسد ولى با بررسی حکمت و اسرار نماز معلوم می شود بین جسم و روح نمازگزار ارتباط تنگاتنگى هست چرا که نماز وسیله ارتقاء روحى و معنوى، عامل تقرب به ذات اقدس اله و... است. و از آن جا که اولین و مهم ترین اثر تخریبى شراب متوجه روح و جان آدمى است و نیز چون حقیقت انسان را روح او تشکیل مى دهد لذا تأثیر سوء شراب، فاحش تر و عظیم تر از آن است که به نظر برسد. از همین رو وقتی گفته مى شود نماز چنین فردى پذیرفته نیست، به این علت است که روح او قابلیت درک و استعداد دریافت فیوضات روحانى و معنوى را از دست مى دهد. به طورى که از بعضى روایات به دست مى آید، شراب امّ الفساد و مادر تمام گناهان و لغزش ها است. امام صادق(ع) مى فرماید:«کسى که یک جرعه شراب بیاشامد، خدا و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت مى کنند، اگر به مقدارى بخورد که مست شود، روح ایمان از او دور مى شود و به جایش روح کثیف شیطانى جایگزین مى گردد، پس نماز را ترک مى کند و ملائکه او را سرزنش مى کنند و خداى تعالى او را خطاب مى کند:«اى بنده من کافر شدى، بدا به حال تو». پس امام فرمود:«بدا به حالش، بدا به حالش، به خدا سوگند یک سرزنش الهى از هزار سال عذاب سخت تر است»[3].
عمه، بابایم کجاست؟ اسارت دشوار و یتیمی دردی عمیق است. یک سه ساله، چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم تازیانه اسارت و از آن بدتر، درد یتیمی را به جان بخرد، آن هم قلب کوچکِ سه ساله ای که تپیدن را از ضربانِ قلب پدر آموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است. امّا... امّا او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است. رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاوش از هر سو ـ تمام عشقش ـ پدرش را می جوید و سکوتِ عمه، سؤال او را بی جواب می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه، بابایم کجاست؟...»
لحظه های بی قرار این جا خرابه های شام، منزل گاه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است. رقیه با اسیران دیگر وارد خرابه می شوند، اما دیگر تاب دوری ندارد. پریشان در جست و جوی پدر است. امشب رقیه، فقط پدر و نوازش های پدر را می خواهد. امشب رقیه علیهاالسلام است و عمه، امشب رقیه علیه السلام است و سر بابا، امشب ملائک آسمان از غم دختر حسین علیه السلام در جوش و خروشند، امشب شب وداع رقیه علیهاالسلام و زینب علیهاالسلام است. او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد می آورد و دستان پر مهر او را احساس می کرد.
گل نازدانه پدر رقیه ...رقیه نجیب! ای مهتاب شب های الفت حسین! ای مظلوم ترین فریاد خسته! گلِ نازدانه پدر و انیس رنج های عمه! رقیه... رقیه کوچک! ای یادگار تازیانه های نینوا و سیل سیلی کربلا! دست های کوچکت هنوز بوی نوازش های پدر را می داد، و نگاه های معصوم و چشمان خسته ات، نور امید را به قلب عمه می تاباند. رقیه... رقیه صبور! بمان، که بی تو گلشن خزان دیده اهل بیت، دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد، تو نوگل بهشتی و فرشته زمینی، پس بمان که کمر خمیده عمه، مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد.
در تقویم، هفتم ماه صفر روز میلاد امام موسی کاظم (علیه السلام) اعلام شده است در صورتی که این تاریخ طبق قول صحیح مصادف با شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می باشد. از دیرباز در حوزه هزار ساله نجف اشرف هفتم صفر را روز شهادت امام مجتبی علیه السلام می دانند و شیعیان عراق و سایر کشورها نیز در این روز برای سبط اکبر؛ امام مجتبی علیه السلام اقامه عزا می کنند اما در ایران شهادت سبط اکبر بیست و هشتم صفر است همزمان با رحلت پیامبر اعظم. چرا ؟!
در وقوع شهادت سبط اکبر پیامبر«صلی الله علیه و آله»، امام مجتبی«علیه السلام» در ماه صفر، بین علمای شیعه اختلافی وجود ندارد. ، لکن در میان علمای شیعه درروز شهادت امام(علیه السلام) سه قول وجود دارد
قول اول: (آخر ماه صفر)
روز آخر ماه صفر که قائل آن شیخ کلینی«قدس سره»میباشد و لازم به ذکر است که این قول را تنها ایشان ذکر کرده و قول منفردی است که با تمام وجاهت و بزرگی وی هیچ یک از علمای شیعه تا این زمان از او تبعیت ننمودهاند. ( لذا از بررسی این قول صرف نظر میکنیم. )
قول دوم:(۲۸ صفر)
اولین قائل آن شیخ مفید«قدس سره» در کتاب (مسارّ الشیعه) میباشد. واین در حالی است که خود شیخ مفید در کتاب دیگرش بنام (الارشاد)از ذکراین روز به عنوان روز شهادت خودداری نموده است و تنهابه ذکر ماه صفر اکتفا کرده است
دومین قائل به این قول شیخ طوسی«قدس سره» در کتاب (تهذیب الاحکام) است. و با توجه به اینکه شیخ کلینی و شیخ مفید«قدس سرهما» در شمار مشیخه او قرار داشتهاند، تنها از کلام شیخ مفید«قدس سره» در کتاب (الارشاد) تبعیّت کرده است و روز خاصی را معین نکرده است. که از عدم التزام و تعیین نکردن او به روز خاص در ماه صفر، میتوان استفاده نمود که کلام شیوخ خود (کلینی و شیخ مفید) در بیست و هشتم و آخر ماه صفر را نپذیرفته است.
البته لازم به ذکر است که قول بیست و هشتم صفر از سوی برخی مثل شیخ طبرسی و ابن شهرآشوب مازندرانی«قدس سرهما» مورد تأیید قرار گرفته است، لکن پس از قرن ششم تا این زمان قائلی ندارد.
در روایتی امام سجاد(علیه السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و کعب نیزه به ما می زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.
2- سرهای شهدا را در میان هودج های زن های ما قرار دادند، سر پدرم امام حسین ع و سر عمویم عباس ع را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر ع و پسرعمویم قاسم ع را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.
3- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت، و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.
5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و ... کشتند و خانه های آن ها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید...
6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم...
حادثه عظیم کربلا، صحنه ظهور چهره هایی با نگرش ها، عملکردها و فرجام های گوناگون است، انسان های زیانکار و در مقابل آن انسان های وارسته، دو طیف نمادین جامعه آن عصر بودند که با وجود نقطه های مشترک، رفتار مختلفی را در آن برهه از خود نشان دادند.
وارستگان، با پیشینه ای نه چندان مثبت و گاه منفی، ضمن شکستن زنجیرهای شیفتگی دنیا، دعوت امام زمان را لبیک گفته و در رکاب آن سالار نیک بختان، زندگی خویش را با میمنت و مبارکی پیوند دادند. زهیر بن قین، حر بن یزید، حارث بن امرءالقیس، نعمان و حلاس بن عمرو، بکر بن حی، عمرو بن ضبیعه و… در زمره این گروه اند که در برزخ ماندن و رفتن، رفتن به سمت عشق را پذیرا شدند. از دیگر سو، زیانکاران قرار داشتند؛ همانان که همای سعادت بر بام زندگی شان نشست تا مرکب عروج ایشان به سوی رضوان باشد، اما مستی رفاه طلبی، دنیاپرستی، مرگ گریزی، قدرت خواهی و عوام زدگی، عقل و تفکر را از آنان ربود و هر یک با بهره گیری از موقعیت خاص خود، دست رد به بخت زرین خویش زده و دعوت امام را اجابت نکردند.
آری! دنیا، گاه سکوی پرش سبک بالان به سوی ملکوت و گاه مرتعی زیبا و دلفریب برای دنیا طلبان ظاهر بین است: «زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین والقناطیر المقنطرة من الذهب والفضة و الخیل المسومة والانعام والحرث ذلک متاع الحیوة الدنیا والله عنده حسن الماب ». (1)
محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب های ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگی والا و جاویدان)، نزد خداست.
دقت در زندگی هر یک از زیانکاران در جریان حماسه کربلا، ما را به نقطه های آغازین سقوط حیات ایشان رهنمون و فرجام سوء ردکنندگان دعوت امام را مبرهن می سازد. حیات این گروه را مرور می کنیم:
1- عبدالله بن عمر عبدالله فرزند عمر بن خطاب و از صحابی رسول گرامی اسلام (ص) است. (2) عمر او را در اداره حکومت پس از خود ناتوان می دید ، ابن عمر بعد از عثمان از بیعت با علی (ع) سرپیچی کرد، (4) یاری نکردن حق و خار نکردن باطل دو ویژگی منفی او در نگاه امیرمؤمنان بود. (5) او خلافت معاویه را به رسمیت شمرد و با وی بیعت کرد، (6) آن هنگام که معاویه برای یزید بیعت می ستاند، ابن عمر به گروه مخالفان پیوست، اما معاویه از او بیمناک نبود و به وفاداری او در آینده ایمان داشت (7) و در این باره به فرزندش چنین گفت: «عبدالله بن عمر گرچه از بیعت امتناع ورزید، ولی او با توست، قدرش را بدان و او را از خود مران.» (8)
بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام و یاران باوفای ایشان در عصر عاشورا، مشکلات و مصیبتهای خاندان امام، صد چندان شد. ماجراهایی اتفاق افتاد که قلم از نوشتن آن و زبان از گفتنش شرم دارد. چنان سوزناک است که اشک هر انسان آزادهای را سرازیر و هر جوانمردی را بیتاب میکند. در کتاب «عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها» که زیر نظر حضرت آیتالله ناصر مکارم شیرازی نوشته شده مطالب ارزندهای در اینباره نقل شده است.
* آمدن ذوالجناح به خیام
پس از شهادت امام، اسب آن حضرت شیههزنان و نالهکنان در حالى که پیشانى خود را به خون امام علیهالسلام آغشته کرده بود، به جانب خیمهها شتافت.
از امام باقر علیهالسلام نقل شده است که اسب آن حضرت در شیههاش مىگفت: «الظَّلیمَةَ الظَّلیمَةَ مِنْ أُمَّةٍ قَتَلَتْ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّها؛ امان از ظلم و ستمِ امتى که فرزند دختر پیامبرشان را کشتند».
زنان و خواهران و دختران امام علیهالسلام با دیدن مرکب بىسوار نالهها سر دادند و زار زار گریستند.
ام کلثوم، دستها را روى سر نهاد و فریاد زد: وامحمداه! واجدّاه، وانبیاه، وا ابالقاسماه، واعلیّاه، واجعفراه، واحمزتاه، واحسناه، این حسین است که در خاک کربلا روى زمین افتاده، سرش را از پشت سر جدا کردند، عبا و عمامهاش را به غارت بردند، این بگفت و بیهوش بر زمین افتاد».
حضرت زینب س بر پیکر مطهر و بی سر اباعبدالله الحسین ع
سید بن طاووس می نویسد: آن گاه که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، زینب علیهاالسلام فریاد زد: «یا مُحَمَّداه! صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ وَ بَناتُکَ سَبایا، الیَ اللّهِ الْمُشْتَکی وَ اِلیَ مُحَمَّدٍ المُصطَفی وَ اِلی عَلیٍّ المُرْتَضی وَ الی فاطِمَةَ الزَهراء وَ الی حَمْزَةَ سَیّدِ الشُّهَداءِ! یا مُحَمَّداه! هذا حُسَینٌ ...» ای محمّد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند. این حسین است که آغشته به خون است و اعضایش قطع شده، و این دخترانت هستند که اسیر شده اند. به خدا و محمّد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و حمزه سیّد الشهدا شکایت می برم. ای محمّد! این حسین است.
یکی از روش های یاری حضرت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقامه عزای امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا است. سوگواری برای مصیبت سالار شهیدان به این معناست که شیعیان در انتظار منتقم خون حسین(علیه السلام) هستند و از دیدگاه شیعه واقعه کربلا هنوز به تمامی سپری نشده است.
در این عصر صاحب این مصیبت عظیم کسی جز وجود مبارک حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست و حضور در مجلس عزای ایشان و همراهی با او در گریه و حزن نوعی یاری نمودن ایشان است.
در این باره روایت شده است که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در کربلا به اصحاب خود فرمودند:
«جدّ بزرگوارم(صلوات الله علیه و آله) به من خبر دادند که فرزندم حسین در زمین کربلا در حالی که بی کس و تنها و تشنه باشد شهید خواهد شد، هر کس او را یاری کند مرا یاری کرده است و فرزند او حضرت قائم(علیه السلام) را یاری کرده است.» [1]
ادای حق آل الله با گریه بر مظلوم کربلا برپایی مجالس گریه برای امام حسین(علیه السلام) در عصر ما تنها روش برای بزرگداشت شهدای مظلوم کربلاست چرا که نصرت و یاری مظلوم به سه طریق است:
اول: مقاتله و جنگ با دشمن او تا آن که دشمن مخذول شده و رفع شر ظلم از او شود.
دوم: تقاص حق او و خونخواهی از دشمن او بعد از کشته شدنش.
سید بن طاووس حدیثی به نقل از ریان بن شبیب از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام ذکر می کند که حقیقتاً تکان دهنده است و معادل هزاران روضه:
حضرت رضا علیه السلام ضمن بیان حرمت ماه محرم حتی در زمان جاهلیت، به ریان بن شبیب فرمود : « ای پسر شبیب، اگر خواستی گریه کنی، بر حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام گریه کن، که همانند سر بریدن احشام او را سر بریدند و 18 مرد از خاندان او، همراه او کشته شدند که هیچ کس در زمین با آنها برابری نمی کرد و همه آسمانها و زمین ها برای شهادت او گریستند و 4 هزار فرشته از آسمان به زمین فرود آمدند تا او را یاری کنند، ولی بعد از شهادت او به زمین رسیدند. از این رو تا روز قیام حضرت قائم عجل الله فرجه، ژولیده و غبارآلود و پریشان حال، در کنار قبر او اقامت دارند و هنگام قیام آن حضرت، از یاوران او خواهند بود و شعار آنان این است « یالثارات الحسین»
گریه عالمین بر حسین(علیه السلام) در بسیاری از زیارات و از جمله زیارت ماه شعبان که از ناحیه مقدسه رسیده است می فرماید: « بکته السّماء و من فیها والارض و من علیها »
کران تا کران آسمانها و آنچه در آنهاست و جای جای زمین و آنچه بر روی آن است همه و همه بر او گریستند. و این گریه تمام موجودات و عالمین بر حسین بن علی علی هالسلام، مطلبی نیست که تنها در یک زیارتنامه و یا روایت و حدیث آمده باشد، هزاران حدیث معتبر به نقل از معصومین علیهم السلام با اسناد بسیار دقیق شاهد این مطلب است.و این گریه موجودات و عالمین نه مبالغه است و نه خیال و وهم و نه کنایه و اشارت و نه سمبلیک و زبان حال، بلکه به راستی تمام موجودات و عالمین شناخته شده و شناخته نشده برای او گریستند...
عاشق سادگی و مهمان نوازیشان بودم... بی ریا و بی تکلف ...ساده و خاکی ... راحت بودم در خانه ی روستائیشان... حیاط خانه همسایه را فرش کرده بودند برای آقایان...درست همان جوری بود که همیشه آرزویش را داشتم...حیاطی بزرگ با دیوارهای کاه گلی ...گلدانهای شمعدانی ...اتاقهایی با تیرک های چوبی...وووووو ... جوانترها و هم سن وسالهای من یک گوشه دور هم نشسته بودند و اغلب با گوشی هایشان ور میرفتند و به قول خودشان بلوتوث بازی میکردند... و پیرمردهای روستا هم گوشه ی دیگر ...سیگار میپیچیدند و چایی میخوردند و گپ میزدند ... سلام کردم و رفتم بین پیرمردها همه با من خوش و بش کردند خیلی تحویلم گرفتند...عاشق سادگی و مرامشان بودم... بگذریم انگار نه انگار که عروسی بودیم و دم در خانه بزن و بکوب بود... با جمع پیرمردهای روستا که اغلب از خاطرات گذشته میگفتند و آخرش هم آهی میکشیدند حال میکردم... سخن بین آنها چرخید و چرخید تا رسید به قبرستان قدیمی روستا و حکایت جاده ای که از وسط آن رد شده بود حکایتی که این همه مقدمه را برای آن چیدم ...همه ی اهل مجلس قضیه را میدانستند الا من، یکی از پیرمردها که اسمش را نمیدانم ازمشهدی اقبال که سنی ازش گذشته بود و قبل تر ها کدخدای آبادی بود خواست که قضیه مرحوم چراغعلی را بازگو کند تا هم برای آنها تکرارخاطره ای باشد و هم جوری وقت بگذرد...
بهترین و کامل ترین دفترچه راهنمایی که برای انسان طراحی شده قرآن کریم است. در این کتاب آسمانی بهترین روشهای ممکن در اختیار انسان قرار داده شده تا اینکه انسان به وسیله آن به برترین جایگاه و منزلت انسانی رهنمود شود.
خداوند متعال در خصوص راهبری و هدایت بخشی قرآن کریم می فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمینَ؛[نحل :89] و ما قرآن را که بیانکننده هر چیزى است و هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است بر تو نازل کردهایم.»
ـ در این نوشتار مختصر سعی داریم در مورد برترین و زیباترین نعمتی که خدای متعال در اختیار انسان قرار داده صحبت کنیم.
با اندک توجهی در نعمت هایی که خدا به انسان ارزانی داشته به روشنی میتوان به این مطلب دست یافت که همه نعمت ها از زیبایی و ارزش خاص بالایی برخوردار هستند؛ چرا که این نعمتها در جهت رفاه و آسایش انسان میباشند، تا اینکه انسان روزگار را به سختی و مشقت نگذراند.
در مورد ارزش گذاری نعمت هایی که در اختیار انسان است این سوال مطرح میشود که کدام یک از جایگاه برتری برخوردار میباشند؟
برای جواب این سوال خوب است کارایی نعمت هایی که در اختیار انسان است را مورد مطالعه قرار دهیم. بعضی از نعمت ها که در اختیار انسان قرار داده شده با توجه به اهمیت و فوائد فراوانی که دارند بیشترین استفادهی آنها مختص به زندگی دنیایی است.
خدای سبحان در سوره مبارکه «الرّحمن» فهرستی از موجودات جهان آفرینش و مجموعههایی از نعمت های مادی و معنوی خود را بیان میفرماید؛ از دنیا و آخرت، از انسان و فرشته و جنّ، از آفرینش انسان و سیر کمالی او، از بهشت و سعادت های ابدی، از نعمت های ظاهری و باطنی و....
برخلاف ادعای وهابیت گریه بزرگان دین در سوگ شهدا و اموات
گریه امیر المؤمنین علیه السّلام سالها قبل از واقعه کربلاء: نُجَیّ حضرمی میگوید: « انه سار مع علی رضی الله عنه وکان صاحب مطهرته فلما حاذى نینوى وهو منطلق إلى صفین فنادى على اصبر أباعبد الله اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاک قال دخلت على النبی صلى الله علیه وسلم ذات یوم وإذا عیناه تذرفان قلت یا نبی الله أغضبک أحد ما شأن عینیک تفیضان قال بل قام من عندی جبریل علیه السلام قیل فحدثنی ان الحسین یقتل بشط الفرات قال فقال هل لک ان أشمک من تربته قلت نعم قال فمد یده فقبض قبضه من تراب فأعطانیها فلم أملک عینی ان فاضتا. » (41) « هنگام رفتن به صفّین در رکاب علی علیه السلام، ناگهان در نقطهای به نام «نینوا» با صدای بلند فرمود: ای أبا عبد اللّه در کنار فرات صبور باش، و این جمله را دو بار تکرار فرمود، پرسیدم: این سخن از کجا است؟ فرمود: روزی بر پیامبر خدا وارد شدم، دیدم چشمان مبارکش اشک آلود است. عرض کردم: ای رسول خدا! آیا کسی شما را ناراحت کرده است که گریه میکنید؟ فرمود: لحظاتی جبرئیل نزد من آمده بود، و از کشته شدن حسین در کنار شطّ فرات به من خبر داد، و گفت: آیا میل داری مقداری از تربتش را ببوئی و ببینی؟ گفتم: بلی. دستش را دراز کرد، و مشتی از خاک سرزمینی که حسین در آن به شهادت میرسد را به من داد، نتوانستم تحمّل کنم و جلوی اشکم را بگیرم. » هیثمی بعد از نقل خبر، نظر خود را اینگونه مطرح میکند: « رواه أحمد وأبو یعلى والبزار والطبرانی ورجاله ثقات ولم ینفرد نجى بهذا. » (42) « این روایت را احمد و ابویعلی و بزاز و طبرانی روایت نمودهاند و تمام رجال آن ثقه هستند. و این روایت را دیگران نیز روایت نمودهاند. »
نقلی دیگر از گریه امیر المؤمنین علیه السّلام در صفین سالها قبل از عاشوراء: ابن حجر صاحب کتاب «الصواعق المحرقه» از ابن سعد شعبی نقل میکند که: « مر علی رضی الله عنه بکربلاء عند مسیره إلى صفین وحاذى نینوى قریه على الفرات فوقف وسأل عن اسم هذه الأرض فقیل کربلاء فبکى حتى بل الأرض من دموعه ثم قال دخلت على رسول الله و هو یبکی فقلت ما یبکیک قال: کان عندی جبریل آنفا وأخبرنی أن ولدی الحسین یقتل بشاطىء الفرات بموضع یقال له کربلاء ثم قبض جبریل قبضه من تراب شمنی إیاه فلم أملک عینی أن فاضتا. » (42)
گوشه ای از اعمال شنیع معاویه در قبال پیامبر ص واهل بیت س در منابع اهل سنت
معاویه بیست و یک سال با پیامبر خدا جنگ کرد و در سال هشتم پس از فتح مکه از ترس جان مسلمان شد و ما یقین داریم که سردمداران کفر که بیست و یک سال با پیامبر جنگیدند و روز فتح مکه اسیر شدند و پیامبر همه شان را آزاد کرد، هیچ کدام به حقیقت مسلمان نشدند و اعمال بعدی آنها این حقیقت را آشکار کرد. آنان همواره در فکر مبارزه با اسلام و تسلط بر مسلمانان بودند و به این آرزو هم رسیدند و انتقام خود را از اسلام و مسلمانان گرفتند. جنایاتی که حاکمان اموی در حق مسلمانان و به خصوص درباره شیعیان علی(ع) مرتکب شدند، قابل شمارش نیست و هر کدام از این جنایات، به تنهایی در منفور و ملعون بودن شخص کافی است و نیازی به خبر دادن پیامبر و صحابه صالح پیامبر نیست ولی با این حال پیامبر خدا و بندگان صالح و اصحاب پاک آن حضرت هم، ملعون و منفور بودن آنها را پیشگویی کرده اند و در کتاب های روایت و تاریخ اهل سنت آمده است.
در اینجا دیدگاه شیعه را نمی آوریم چون دیدگاه شیعه درباره معاویه معلوم است و شیعیان معاویه را منفور و ملعون و اهل جهنم می دانند و کسی را که با حضرت علی(ع) جنگیده باشد، مستحق عذاب همیشگی می دانند. در اینجا برخی از روایات و تاریخ های اهل سنت را می آوریم تا معلوم شود که معاویه در نزد اهل سنت هم منفور است و عزیز و محترم نیست.
1. معاویه به کوفه آمد، بالای منبر رفت و نام علی(ع) را آورد و به آن حضرت جسارت کرد. امام حسن(ع) برخاست و گفت: هان! ای که از علی نام بردی من حسن هستم، پدرم علی است و تو معاویه هستی پدرت ابوسفیان. مادر من فاطمه است و مادر تو هند. جدم رسول خداست و جد تو عتبه. مادربزرگم خدیجه است و مادر بزرگ تو قتیله. خداوند از میان ما دو نفر آن را که آوازه ای محدودتر و حسبی پست تر و در گذشته و حال شرارتی بیشتر داشته و کفر و نفاقی بیشتر لعنت بکند. جماعتی که در مسجد بودن گفتند: آمین! (شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 16).
2. عمار یاسر درباره معاویه گفت: معاویه را لعنت بکنید، خدا او را لعنت بکند و با او بجنگید زیرا او از کسانی است که مشعل دین خدا را خاموش ساخته و دشمنان خدا را پشتیبانی می کند(تاریخ طبری، 6/7).
3. پیشوای حنبلیان احمد بن حنبل می گوید: عبدالله بن بریده می گوید: من و پدرم به دربار معاویه رفتیم، معاویه ما را بر فرش نشاند، بعد دستور داد برایمان خوراک آوردند و خوردیم، سپس دستور داد شراب آوردند و خودش از آن نوشید و جامی هم به پدرم تعارف کرد. پدرم گفت: از وقتی که شراب حرام شده نخورده ام(مسند احمد، ج 5، ص 347).
کاش سهراب اینگونه میگفت: آب را گل نکنید . . .! شاید از دور علمدار حسین (ع) مشک طفلان بر دوش، زخم و خون بر اندام، می رسد تا که از این آب روان، پر کند مشک تهی، ببرد جرعه ی آبی برساند به حرم، تا علی اصغر (ع) بی شیر رباب (س) نفسش تازه شود و بخوابد آرام . . .! آب را گل نکنید . . . . !
صل الله علیک یااباعبدالله حسین ع سلام خدا بر ساقی عطشان کربلا ابالفضل ع
سه عامل مقدس در نهضت امام حسین (ع) که نظیر آنها در دنیا وجود ندارد و نخواهد داشت
سه عامل مقدس در نهضت امام حسین (ع) که نظیر آنها در دنیا وجود ندارد و نخواهد داشت 1ـ نهضت اباعبدالله الحسین (ع) شخصی و فردی نبود، بلکه کلی و انسانی بود، به خاطر حقیقت، عدالت و مساوات صورت گرفت و نهضتی که به خاطر حق و عدالت باشد همه افراد بشر آنرا دوست دارند و به آن ارج می نهند. همانطوری که پیامبر (ص) برای امام حسین(ع) ارج و قرب و عشق خاصی قائل بودند و بارها جملاتی مانند حسین منی و انا من حسین را در جمع می فرمودند.
2ـ قیام امام با یک بینش و بصیرت قوی توأم بود که زمانها باید می گذشت تا مردم متوجه شوند. فرض کنید مردم اجتماعی که در جهل و غفلت بودند ، یک بصیر پیدا می شود و مصائب، درد و مشکل این مردم را بهتر از خودشان می شناسد مانند مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی، او در سال یک هزار و سیصد و ده قمری رحلت نمود. وی چهارده سال قبل از قیام مشروطیت قیام کرد و یک نهضت اسلامی در دولتهای اسلامی بپا کرد در آن تاریخ این مرد بزرگ خوانده می شود. دیده می شود یک فردی واقعا غریب بوده و درد ملتهای مسلمان را احساس می کرده حتی خود ملت خودش (ایران) هم به او دهان کجی می کردند، او را مورد تمسخر قرار می دادند و او را مورد حمایت قرار نمی دادند. اگر نامه های ایشان را که برای آیت ا… میرزای شیرازی و … نوشته است بخوانیم عظمت او را بیشتر درک خواهیم کرد. الآن کشورهاس اسلامس به او افتخار می کنند حتی در مورد ملیت و جای تولدش بین بعضی دول اختلاف است و او را از آن خود می دانند؛ ایران و افغان او را از خود می دانند، ترکها می گویند چون در کشور ما فوت نموده از آن ماست، مصریها افتخار می کنند که سید جمال به کشور ما آمد و قدر و منزلت او را می دانستم و علمایی مانند شیخ محمد عبده به او گرایش یافتند
جون بن حَرِى غلام آزاده ای که امام حسین ع را یاری کرد تا شهید شد
با گذشت چندروز از واقعه عاشورا جمعی از بنیاسد که برای دفن شهدای کربلا آمده بودند بدن شریف جون غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند، در حالیکه صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.
روز عاشورا هنگامی که غلام ابوذر غفاری از امام حسین(ع) اذن نبرد گرفت، امام(ع) به او فرمود تو را آزاد کرم مختاری که از کربلا بروی و از او خواست منصرف شود، اما «جَون» گفت: «نه! به خدا سوگند، از شما جدا نمىشوم تا اینکه خون سیاهم با خون شما در آمیزد».
جَون کسی بود که امیرالمؤمنین (ع) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید، هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امام علی(ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام حسن مجتبی(ع) و سپس خدمت امام حسین(ع) رسید و همراه آن حضرت(ع) از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
«دانشنامه امام حسین» درباره این غلام وفادار اهلبیت(ع) چنین مینویسد: «جَون» که با نامهاى جوین، .، جَون بن حَرى.، جُوَین بن ابىمالک و حَوى در منابع از او یاد شده است، برده سیاهى از یاران امام حسین(ع) بود.
وى، روز عاشورا خواست تا به میدان برود؛ ولى امام(ع) از جَون خواست که از این کار، منصرف شود، اما جَون، ضمن پافشارى براى رفتن به میدان به امام(ع) گفت: به خدا سوگند، بویى بد، تبارى پست و رنگى سیاه دارم، تورا به خدا بهشت را و فرصت یاری ات را از من دریغ مَدار تا بویم خوش و تبارم، نیکو و رویم سپید شود! نه! به خدا سوگند، از شما جدا نمىشوم تا اینکه خون سیاهم با خون شما، در آمیزد.
نینوا ( و کربلا) زمان: پنجشنبه دوم محرم الحرام 61 هجری نینوا جایی است که حرّ دستور یافت حضرت را در بیابانی بی آب و علف و بی دژ و قلعه فرود آورد. امام برای اقامت در محل مناسبتری، به حرکت خود ادامه داد تا به سرزمینی رسید. اسم آنجا را سوال فرمود؛ تا نام کربلا را شنید، پس گریست و فرمود: پیاده شوید، اینجا محل ریختن خون ما و محل قبور ماست، و همین جا قبور ما زیارت خواهد شد، و جدم رسول خدا چنین وعده داد.
عبیدالله بن زیاد نامهای بدین مضمون برای حضرت نوشت: خبر ورود تو به کربلا رسید. من از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم تا تو را بکشم و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام. امام(علیه السلام) فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است.
امام حسین (علیه السلام) چون نامه ابن زیاد را خواند، فرمود: «لا اَفلَحَ قَومٌ اشتَرَوا مَرضاتِ المَخلوُقِ بِسَخَطِ الخالِق؛ رستگار نشوند آن گروهی که خشنودی مردم را با غضب پروردگار خریدند. (خشنودی مردم را بر غضب خدا مقدم داشتند) تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنیامیه گرفته و به جنگ امام حسین (علیه السلام) آمده بودند را، بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشتهاند.
در قیام امام حسین علیهالسلام چند عامل را باید بررسی کرد : الف - از امام حسین(ع)براى خلافت یزید بیعت و امضاء مى خواستند. آثار و لوازم این بیعت و امضاء چقدر بود؟ و چقدر تفاوت بود میان بیعت با ابوبکر یا عمر یا عثمان و صلح با معاویه و میان بیعت با یزید. به قول عقاد اولین اثر این بیعت امضاء سب و لعن على علیه السلام بود که در زمان معاویه شروع شده بود، و هم امضاء ولایت عهد و وراثت خلافت بود.
ب -خودش مى فرماید: اصلى در اسلام است که در مقابل ظلم و فساد نباید سکوت کرد، اصل امر به معروف و نهى از منکر.
ج - مردم کوفه از او دعوت به عمل آوردند و نامه ها نوشتند و هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. باید دید آیا عامل اصلى ، دعوت اهل کوفه بود، و الا ابا عبدالله هرگز قیام با مخالفت نمى کرد و بیعت مى کرد؟ این مطلب خلاف راى و عقیده حسین علیه السلام بود و قطعا چنین نمى کرد؟ بلکه تاریخ مى گوید: چون خبر امتناع امام حسین از بیعت به کوفه رسید، مردم کوفه اجتماع کردند و هم عهد شدند و نامه دعوت نوشتند. روز اول که در مدینه بود از او بیعت خواستند، بلکه معاویه در زمان حیات خود از او بیعت خواست و حسین علیه السلام امتناع کرد.
بیعت کردن با یزید صحه گذاشتن بر حکومت او بود که ملازم بود با امضاء بر نابودى اسلام : و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید پس موضوع امتناع از بیعت خود اصالت داشت . حسین علیه السلام حاضر بود کشته بشود، و بیعت نکند؛ زیرا خطر بیعت خطرى بود که متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او، بلکه متوجه اساس اسلام ، یعنى حکومت اسلامى بود، نه یک مسئله جزئى فرعى قابل تقیه .
اما موضوع دوم نیز به نوبه خود اصالت داشت . از این نظر جهت را باید مطالعه کرد که آیا شرط امر به معروف ؛ یعنى احتمال اثر و منتج بودن در آن یا نه .
ایشان در وداع دوم به اهل بیت خودش فرمود: استعدوا للبلاء واعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الهداء و یعذب عادیکم یانواع البلاء از اینها معلوم مى شود که امام حسین توجه داشت که خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیدارى مردم مى شود. پس شهادتش ماثر بود.
یکی از روش های یاری حضرت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقامه عزای امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا است. سوگواری برای مصیبت سالار شهیدان به این معناست که شیعیان در انتظار منتقم خون حسین(علیه السلام) هستند و از دیدگاه شیعه واقعه کربلا هنوز به تمامی سپری نشده است.
در این عصر صاحب این مصیبت عظیم کسی جز وجود مبارک حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست و حضور در مجلس عزای ایشان و همراهی با او در گریه و حزن نوعی یاری نمودن ایشان است.
در این باره روایت شده است که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در کربلا به اصحاب خود فرمودند:
«جدّ بزرگوارم(صلوات الله علیه و آله) به من خبر دادند که فرزندم حسین در زمین کربلا در حالی که بی کس و تنها و تشنه باشد شهید خواهد شد، هر کس او را یاری کند مرا یاری کرده است و فرزند او حضرت قائم(علیه السلام) را یاری کرده است.» [1]
ادای حق آل الله با گریه بر مظلوم کربلا برپایی مجالس گریه برای امام حسین(علیه السلام) در عصر ما تنها روش برای بزرگداشت شهدای مظلوم کربلاست چرا که نصرت و یاری مظلوم به سه طریق است:
اول: مقاتله و جنگ با دشمن او تا آن که دشمن مخذول شده و رفع شر ظلم از او شود.
دوم: تقاص حق او و خونخواهی از دشمن او بعد از کشته شدنش.
سوم: عزاداری و گریه بر او، که این برپا داشتن مراسم عزاداری، برای هر کسی بعد از مردن یا کشته شدنش، تعظیم اوست و بزرگداشت و عزاداری برای او نصرت و یاری محسوب می شود.
اکنون که برای دوستان حضرت ابا عبدالله(علیه السلام) نصرت و یاری آن حضرت به دو روش اول ممکن نیست، باید با اقامه مجالس عزا برای آن مظلوم که باعث تعظیم مقام رفیع ایشان است، آن حضرت را یاری کنیم و بدین وسیله به یاری امام عصر(علیه السلام) نیز نائل شویم.
مطابق این دیدگاه در کامل الزیارت از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمودند:
ماه تو که میرسید، مشکی دلگیر نبود. مشکی، رنگ محبوب کودکی و نوجوانی ما در ماه تو بود. اصلاً پیراهن مشکی ما، پیراهن ماه تو بود. نه دلمان میآمد آن پیراهن را به مناسبتی دیگر بپوشیم و نه در ماه تو آن را از تن درمیآوردیم. راست راستکی در آن روزها، مشکی رنگ عشق و رنگ هویت ما بود. اصلاً انگار با این رنگ، با یکدیگر و با دیگرانی که ممکن بود نبینیمشان، حرف میزدیم. مشکی، زبان حال ما بود.
ماه تو که میرسید، تقریباً همه خانههای شهر، پرچم تو را بر سردر و بر پشتبامهای کاهگلی میزدند. دو طرف کوچهها و خیابانها، پرچمهای سیاه و سبز و سرخ تو در اهتزاز بود و هرکدام حرفی داشت انگار. یکی از عزاداری تو خبر میداد و آن یکی از راه و رسم و دین و آیین جد پاکت و سومی هم از آمادگی برای مبارزه با ستم.
ماه تو که میرسید، تا 40 روز یا دو ماه، هر روزِ شهر، مردم دسته دسته نام تو را زمزمه میکردند. هر روزِ شهر، کوچهها و خیابانها شاهد قدمهای دستههای عزاداران تو بودند که از این خانه به آن خانه و از این مسجد به آن تکیه میرفتند تا همه جا نام تو برده شود؛ تا همه جا ذکر تو خوانده شود؛ تا مبادا هوای یک خانه و یک کوچه از نبردن نام تو و از نبودن به یاد تو نفستنگی بگیرد.
این روزها، محرمهای گرم تابستان تشنگی را به همهما میچشاند
بی شک داستان عیسی نزد خدا مانند داستان آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او گفت: باش پس موجود شد. حق از سوی پروردگار توست پس، از شککنندگان نباش. پس هر کس با تو درباره او (عیسی) پس از دانشی که بر تو آمده ستیز کند، پس بگو: بیایید فرزندان ما و فرزندان شما و زنان ما و زنان شما و جانهای ما و جانهای شما را بخوانیم سپس مباهله (دعا و زاری) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم.
قرآن مجید با صراحت به پیامبر(ص) دستور می دهد، در مقابل کسانی که با استدلال و مذاکره قانع و تابع نمی شوند راه مباهله را پیش گیرد.[۱] مباهله چیست؟ در اصل به معنی رها کردن از قید و بند و در دعا به معنی تضرع و واگذاری کار، به خداست و از نظر مفهوم متداول در آیه فوق به معنی نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، افرادی که درباره مسأله مهم مذهبی گفتو گو دارند در یک جا جمع می شوند و به درگاه خداوند تضرع می کنند و از او می خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.[۲] زمان و مکان مباهله ی بحران: مشهور میان دانشمندان این است که روز حضور برای مباهله، بیست و پنجم ذی الحجه سال دهم هجرت، و به اتفاق همه مسلمین، مکان مباهله اطراف «مدینه» و در دامنه صحرا بوده است.[۳]
خجسته سالروز میلاد باسعادت و سراسر خیر و برکت دهمین پیشوای هدایت؛ حضرت امام علی بن محمد النقی الهادی ( علیه السلام ) را تبریک و شادباش عرض می نماییم.
چکیده ای از زندگینامه امام علی النقی (ع) نام : علی لقب : هادی ، نقی کنیه : ابوالحسن نام پدر : محمد ( حضرت امام جواد (ع) ) نام مادر : سمانه مغربیه تاریخ ولادت : 15 ذی الحجه سال 212 هجری قمری محل ولادت : مدینه طیبه مدت عمر شریف : ۴۲ سال
مدت امامت : 33 سال
تعداد فرزندان : 4 پسر و 1 دختر تاریخ شهادت : 3 ماه رجب سال 254 هجری علت و نحوه شهادت : طعام زهر آلود نام قاتل : متوکل عباسی محل دفن : سامراء
ولادت امام علی النقی (ع) امام هادی(ع) در روستای صریا که در یک فرسخی مدینه قرار داشت، در روز سه شنبه، نیمه ذی الحجه دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش نام او را علی نهاد.
در خانه عقیل، فرزند دوم ابوطالب، صدای نخستین گریه نوزادی سکوت شب و آرامش پنجره ها را شکست. فرزندی دیگر به شمار فرزندان عقیل افزوده شد و سرزمین حجاز گهواره نوزاد خجسته دیگری از نوادگان فاطمه بنت اسد(ع) گردید. اگر چه آن برگ زرین کتاب تاریخ در گذر ایام و طوفان حوادث به دست فراموشی سپرده شد و روز ولادت نوزاد فرخ فال عقیل از خاطر پیر فرتوت تاریخ سترده شد اما شیرینی زاد روز او در کام دشت های تفتیده مدینه و نسیم گرم آن تا ابد باقی ماند. نوزاد «مسلم» نامیده شد؛ نامی زیبنده برای یک مسلمان که هر صبح و شام رو به کعبه، سجده می آورد.اگر چه تاریخ دقیق ولادت حضرت مسلم (ع) چندان مشخص نیست اما با در نظر گرفتن سن فرزندان او که در کربلا به شهادت رسیده اند و نیز با توجه به رویدادهایی که در دوران زندگانی حضرت مسلم (ع) به وقوع پیوسته و نیز شرکت در جنگ هایی که تاریخ آشکارا از حضور مسلم (ع) در آنها نام برده است می توان سن تقریبی ایشان را به هنگام شهادت تخمین زد. برخی تصریح کرده اند که مسلم (ع) هنگام شهادت ۳۵ سال داشته است. اما این نمی تواند نشان دهنده سن واقعی ایشان باشد زیرا او در جنگ صفین نیز حضور داشته است. این جنگ در سال ۳۷ هجری یعنی ۲۳ سال پیش از شهادت او به وقوع پیوسته یعنی با این حساب او در آن جنگ ۱۲ ساله بوده که بعید به نظر می رسد از این گذشته او در فتوحات زمان خلیفه دوم نیز شرکت داشته است. این رویداد حتی اگر در واپسین سال خلافت عمر، سال ۲۳ هجری نیز رخ داده باشد، پیش از ولادت مسلم (ع) خواهد بود. پس ناگزیر نمی توان نظر پیش گفته را مبنی بر ۳۵ سال بودن مدت عمر ایشان پذیرفت زیرا طبق این نظر، ولادت حضرت در سال ۲۵ هجری روی داده است که پذیرفته نیست. بنابراین به هیچ روی گفته هایی این چنین که گاه در کتاب های رجالی شیعه نیز دیده می شود و عمر ایشان را ۲۸ سال بیان می دارد، به هیچ روی قابل قبول نیست.
روز عرفه سالروز شهادت داماد امیرالمؤمنین (ع)حضرت مسلم بن عقیل(ع)
شهادت حضرت مسلم و هانی علیهما السلام
دراین روز درسال 60 هجری محمد بن کثیر و پسرش در کوفه به جرم مهمانداری و طرفداری از مسلم بن عقیل علیه السلام به شهادت رسیدند . درشب عرفه جناب مسلم بن عقیل علیه السلام منزل طوعه رفتند . در روز عرفه سال 60 هجری که چهارشنبه بود جناب مسلم بن عقیل و هانی بن عروه علیهما السلام را درکوفه شهید کردند .
جناب مسلم بن عقیل علیه السلام ؛ نام مبارکش مسلم و پدرش عقیل و مادرش عَلِیّه و همسر آن حضرت رقیه دختر امیرالمومنین علیه السلام است . دربالای دارالاماره با لب تشنه سر از بدن نازنیش جدا کردند و بدنش را از بالای قصر به پایین انداختند .
اما جناب هانی علیه السلام پدرش عروه است ، ازاصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم و از بزرگان و خواص شیعه و مخلصین در محبت امیرالمومنین علیه السلام بود و در جنگ صفین ، جمل ، و نهروان در خدمت آن حضرت بود . بعد از شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام شکستن سرو بینی جناب هانی علیه السلام توسط ابن زیاد ملعون آن خبیث دستور داد سر جناب هانی علیه السلام را در بازار گوسفند فروشان از بدنش جدا کردند و با طنابی که به پای آن بزرگوار بسته بودند همراه با بدن جناب مسلم بن عقیل علیه السلام در بازار کوفه روی زمین کشیدند و سپس به دار زدند و سپس بدن هانی علیه السلام همراه با بدن مسلم بن عقیل علیه السلام دفن شد .
روز عرفه، روز دعا و مسألت از خداوند متعال است و خداوند درهای مغفرت و رحمت خود را در این روز به روی بندگان باز میکند. یکی از اعمالی که در این روز وارد شده است، زیارت امام حسین (ع) است. بطوری که در روایات وارد شده است، خداوند در این روز اول به زوار امام حسین (ع) نگاه میکند، پیش از کسی که در صحرای عرفات است.
در این مقاله به بررسی علت افضلیت مقام زوار امام حسین (ع) در این روز، حتی نسبت به حجاج بیت الله الحرام میپردازیم.
خدای متعال مخلوقات متفاوتی دارد. یکی از مخلوقات خدای متعال زمان و نوعی دیگر از مخلوقات او مکان است.
چون خدای متعال خالق آنهاست حقایق مختلفی را در آنها قرار داده است که برخی از آنها را انبیا و امامان بزرگوار به ما گفتهاند.
به عنوان مثال در زمین «مکانها و سرزمینهای مختلف» وجود دارد. گاهی یک قسمتی از این مکانها را خداوند برای خودش برمیگزیند و به خود منسوب میکند. مانند «کعبه» که از آن رو خداوند این خانه را به خود منسوب کرده است، شرافت پیدا کرده و بیتالله نامیده میشود و به واسطه نسبت پیدا کردن با خدای متعال ویژگیها و شرایط خاصی پیدا میکند؛ مثلا با نگاه کردن به آن برای شخص حسنه نوشته و از سیئات او محو میکنند.
پس خدای متعال بیتی را در دنیا اختیار کرده و به خود منسوب فرموده و برکات و ویژگیهای خاصی برای آنجا قرار داده است.
قرآن کریم براى ارتباط بیشتر بندگان با مبدا هستى از شیوههاى مختلفى بهره مىگیرد. از جمله این شیوهها تعیین زمانها و مکانهاى خاصى براى نزدیک شدن بیشتر به درگاه حضرت حق مىباشد. در سوره ابراهیم(ع) آیه 5 از زمانهاى ویژه عبادت خدا با عبارت “ایامالله” یاد مىکند؛ “ایامالله را به آنان یادآورى نما.” ایامالله تمام روزهایى است که داراى عظمتى در تاریخ زندگى بشر است. مقصود از ایامالله زمانهایى است که امر خدا و آیات وحدانیت و سلطنت او ظاهر شده و یا ظاهر مىشود. ممکن است ایام ظهور رحمت و نعمت الهى جز این ایام بوده باشد.(1)
و نیز هر روز که یکى از فرمانهاى خدا در آن،چنان درخشیده که بقیه امور را تحتالشعاع خود قرار داده از ایامالله است هر روز که فصل تازهاى در زندگى انسانها گشوده و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قیام پیامبرى در آن بوده و یا طاغوت و فرعون گردنکشى در آن به قعر دره نیستى فرستاده شده خلاصه هر روز که حق و عدالتى برپا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ایامالله است.
چنانکه در ادامه آیه مىفرماید: در همه ایامالله آیات و نشانههایى است براى هر انسان شکیبا و پراستقامت و شکرگزار(2.) روز عرفه نیز مىتواند روز پیروزى انسان بر طاغوت نفس و نقطه درخشانى درتاریخ زندگى هر فردى باشد. روز عرفه روز تحول درونى و انقلاب معنوى با آن همه مزایا و ویژگىهاى ارزشمند براى هر مسلمان بیدار و آگاه است.روز عرفه از مصادیق بارز “ایامالله” است که در آن روز زمینهها و مقدمات بیشترى براى رهیابى انسان به سوى کمال و سعادت وجود دارد. آمرزش گناهان، قبولى طاعات، آشنایى بیشتر با معارف اسلامی، تفکر و تامل در گذشته و آینده، برآورده شدن حاجات و توجه ویژه خداوند متعال به بندگان از جمله آنهاست.
نهم ذیحجه را روز عرفه گویند. این روز از روزهای مهم برای مسلمانان و از جمله شیعیان است. گرچه عید نامیده نشده اما همچون عید خوانده شده است. از سوی دیگر از آنجا که امام سوم شیعیان حرکت خود را بسوی کربلا پس از مراسم حج آغاز کرد برای شیعیان از اهمیت بسزایی برخوردار است. همچنین زیارت امام سوم شیعیان در این روز بسیار توصیه شدهاست.«دعای امام حسین در روز عرفه» از مهم ترین اعمال این روز است که پس از نماز ظهر و عصر خوانده میشود.عید قربان پس از روز عرفه قرار دارد.
نامگذاری روز عرفه
در باره نامگذاری این روز به عرفه آمدهاست:
جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم میآموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت؟»و او پاسخ داد «آری»، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.