سیانور

یه خانومی وارد داروخانه میشه و به دكتر داروساز میگه كه به سیانور احتیاج داره!داروسازه میگه واسه چی سیانور میخوای؟خانومه توضیح میده كه لازمه شوهرش را مسموم كنه.
چشمهای داروسازه چهارتا میشه و میگه: خدا رحم كنه، خانوم من نمیتونم به شما سیانور بدم كه برید و شوهرتان را بكُشید! این بر خلاف قواننیه! من مجوز كارم را از دست خواهم داد... هردوی ما را زندانی خواهندكرد و دیگه بدتر از این نمیشه! نه خانوم، نـــه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید و حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.
بعد از این حرف خانومه دستش رو میبره داخل كیفش و از اون یه عكس میاره بیرون؛ عكسی كه در اون شوهرش و زن داروسازه توی یه رستوران داشتند شام میخوردند.
داروسازه به عكسه نیگاه میكنه و میگه: خُب، حالا.... چرا به من نگفته بودید كه نسخه دارید؟؟!!
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1