آیتا... قرهی: محضر مبارک آیتا... بهاءالدینی(اعلی ا... مقامه الشّریف) بودیم، یک آقایی آمد که ظاهراً قبلاً دو، سه مرتبه آمده بود. گفت:
آقا! یک چیزی به من بگویید. آقا فرمودند: همان که قبلاً گفتم و قبلاً هم دو سه بار آمدی. نسخه تو فقط همان نسخه است. گفت: آقا! من الآن یک سال است...! فرمودند: پنج سال باید این کار را انجام دهی. من فکر کردم آقا یک نسخه خاصّی به ایشان داده است. او که داشت میرفت، من به بهانه چای ریختن رفتم. به آن شخص گفتم: آقا به شما چه نسخهای دادند که فرمودند: پنج سال باید انجام بدهی؟ گفت: هر موقع که من میآیم، میگوید: فقط چشمت را مواظبت کن، هر چه میگویم ذکری به من بدهید، میفرمایند من به تو ذکری نمیدهم، فقط همان چشمت را مواظبت کن. چای ریختم و آمدم، آقا فرمودند: خوب، رفتی از او پرسیدی دیگر. من که میدانم چای ریختن، بهانه بود!
ما به فرمانده فکر کردیم که درست پای کار غیبش زده بود. همان که پشت پیراهنش نوشته بود «عاشق شهادت».
بعد از دهها کیلومتر راهپیمایی درست پای کار، زیر خاکریزِ دشمن؛ به یک ستون روی زمین وسط میدان مین دراز کشیده بودیم؛ بعثیها با انواع گلوله به استقبال ما آمده بودند.
تیرهای رسامِ دوشکا هم بالای سرمان، خطهای قرمزِ ِطولانی و نورانی رسم میکردند. اوضاع خوب نبود، راه بسته بود. ما وارد عمل نمیشدیم، همه عملیات به خطر میافتاد، یگانهای پیشرو در محاصره قرار میگرفتند؛ آتش تهیه دشمن هر لحظه دقیقتر و به ستون ما نزدیک میشد.
تخریبچیها کنار کشیدند؛ مینها را خنثی کرده بودند، معبر باز شده بود اما معلوم نبود چرا فرمانده دستور حرکت نمیداد؛ کم کم زمزمهها شروع شده بود، سراغ فرمانده را میگرفتند که از معاون شنیدیم «حرف حرفِ خودشه، ول کرد رفت».
با اجازه قرارگاه، معاونِ فرمانده ستون را به راه انداخت؛ کلاشینکفها را مسلح کردیم، ضامن موشکهای آر پی جی را کشیدیم، نارنجکها را توی مشت گرفتیم.
وقتی رمز عملیات را اعلام کردند با فریاد الله اکبر و با تاکتیکِ «آتش و حرکت» حمله کردیم. زمین زیر پایمان میلرزید غوغائی برپا شد. آخر معبر تجمع شده بود و حرکت کُند بود.
جلوتر که رفتیم سیم خاردارِ حلقوی پیچیدهای، اندازه قَدمان راه را بسته بود؛ کسی روی سیم خاردار خونی افتاده بود باید پا روی پشتش میگذاشتیم، رد میشدیم. زیر نور منورها، قطرات خون چون شکوفه بر شاخه، روی خارهای تیز سیم خودنمایی میکرد. خوب که نگاه کردم زیر پایم نوشته بود «عاشق شهادت».
خدایا! در قرآنت فرمودی قیامت روز حسرت است، اما نفرمودی در دنیا هم یوم الحسرة بر پا خواهی کرد! یا ابصر الناظرین! یوم الحسرة دنیای ما را بنگر. بنگر حسرت جاماندگان اربعین را!
چگونه حسرت نکشیم وقتی میبینیم آن دختر بچه معلول عراقی را که با چه شوقی خود را به سمت کربلا میکشاند؛ یا وقتی میبینیم آن پیرمرد معلول عراقی را که از فاصله 300 کیلومتری کربلا بر روی دو زانو به راه افتاده است تا خود را به کربلا برساند.
یا وقتی می بینیم «ابومحمد» کربلایی را که علاوه بر پس انداز دسترنج یکسالهاش، خانه مسکونی خود را نیز به پیشنهاد همسرش میفروشد تا خرج زائران کربلا کند و آنگاه که از او میپرسند بعد از اربعین و جمع آوری چادرها، همسر و فرزندانت را کجا اسکان خواهی داد اشک در چشمانش حلقه میزند و رو به سوی گنبد مطهر مولایش حسین علیه السلام ارادتش را به نمایش میگذارد.
حتی اگر این فیلمها و تصاویر را ندیده بودیم فقط کافی بود که در روایات بخوانیم اگر مردم میدانستند زیارت امام حسین علیه السلام چقدر فضیلت و ثواب دارد به درستی که از شوق میمردند و نفسهایشان از روی حسرت بند میآمد.
با این حال و احوال، آیا جاماندگان اربعین حق ندارند حسرت بکشند؟
خدایا! تو خود میدانی ما، هم مولایمان حسین را بسیار دوست میداریم هم زائرانش را و بالاخص آنانکه پیاده خود را به حریمش رساندند. پس ما را نیز در راهی که رفتند شریک آنان قرار ده.
بار الها! تو خود فرمودی ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب؛ هر چند ما بدیم اما بیحساب، ما را نیز به کاروان کربلا برسان.
خدایا! به سوز حسرتی که در دنیا در طلب زیارت اربعین حسینت کشیدیم آخرت را روز حسرت ما قرار مده
همیشه بیشتر از وزنهای که توی کفه ترازو گذاشته است، گوشت میداد دست مشتری و کفه گوشت به کفه آن طرفی میچربید؛ هیچکس کفههای ترازوی مش عبدالحسین را مساوی ندیده بود.
برای دیدنش باید بروید گلزار شهیدآباد دزفول و در قطعه دوم گلزار و در سومین ردیف عشق، دنبال مزاری بگردید که روی آن حک شده است: «شهید عبدالحسین کیانی» و سپس چشم بدوزید به قاب عکسی که با وقار و جذبهای خاص به شما لبخند میزند.
شهید عبدالحسین کیانی معروف به «مش عبدالحسین» 32 سال پیش، زن و بچههایش را، مغازه و دامداریاش را، خانه و کاشانهاش را رها میکند و دل میزند به دریای فتح المبین و سهماش از فتح المبین میشود 12 گلوله و شناسنامهای که در چهل و سومین بهار عمرش ممهور میشود به مهر: «به فیض شهادت نائل آمد»
مطالبی را که در پیش رو دارید، فقط بخش کوچکی از خصوصیات کسب و کار «مش عبدالحسین» است. سایر خصوصیتهای دیگر زندگی مش عبدالحسین و سبک زندگی اسلامیاش را باید منتظر باشید تا بچههای مرکز فرهنگی دفاع مقدس دزفول در کتاب«جوانمرد قصاب» چاپ کنند.
او از ما راضی باشد . . .
همیشه با وضو میرود مغازه. هر گاه از او میپرسند: «مش عبدالحسین! چه خبر از وضع بازار؟ کسب و کار چطوره؟» او فقط و فقط یک جواب مشترک برای همه دارد: «الحمدلله ... ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد... »
سنگینتر از وزنه
همیشه بیشتر از وزنهای که توی کفه ترازو گذاشته است، گوشت میدهد دست مشتری. همیشه کفه گوشت به کفه آن طرفی میچربد .هیچکس کفههای ترازوی مش عبدالحسین را مساوی ندیده است. همیشه سمت گوشت سنگینتر است.
عادت
هیچوقت کسی نمیبیند مش عبدالحسین پولی را که از مشتری هایش میگیرد، بشمارد. پول را که میگیرد، بدون اینکه حتی نگاهش کند، میاندازد توی دخل. این عادت همیشگیاش است.
امام حسن مجتبی(ع)الگوی تمامعیارِ تحمل تنهایی برای خدا
حضرت مجتبی علیه السلام فرزند حقیقی جسم و جان پیامبر صلی الله علیه و آله میباشند که مطالعه گفتار و کردارشان درسآموز و شناختآور نسبت به قرآن و سنت پیامبرآور است. در اینجا به یکی از درسهای زندگی امام حسن علیه السلام اشاره میکنیم که عبارت است از تحمل آزار و تنهایی برای خدا. ما شیعیان جایگاه خاصی برای اهل بیت پیامبر علیهم السلام قائل هستیم.آنان برگزیدگان خدا و تداوم بخش راه جدشان هستند و چراغهای روشن راه خدا هستند. هرچه از قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله برای ما مبهم باشد به کمک گفتهها و طرز زندگی آنها برایمان روشن میشود.
کلهم نور واحد توجه به این نکته لازم است که بین اهل بیت علیهم السلام تمایزی از سبک رفتار وجود ندارد؛ به عبارت دیگر همگی نشاندهنده راه درست زندگی در دوره زمان زندگی خود بودهاند و آنچه وظیفه ماست شناخت ویژگیهای زندگی آنان است. منظور آن است که اگر امام حسن علیه السلام به جای امام حسین علیه السلام قرار میگرفت و با شرایط اجتماعی- سیاسی بعد از معاویه روبرو میشد، همانگونه قیام میکرد که سالار شهیدان قیام کردهاند.
به تعبیر شهید مطهری اگر انسان خوب توجه كند آن وقت مىفهمد كه به یك معنا مظلومیت امام حسن علیه السلام حتى از امام حسین علیه السلام بیشتر است. همان نشاط شهادتى كه در امام حسین علیه السلام هست در امام حسن علیه السلام هست ولى امام حسن علیه السلام در دورهاى قرار گرفته كه باید صبر و خوددارى كند تا موقع و وقت برسد و آن موقع و وقت، وقتى است كه ایشان از دنیا رفتهاند و نوبت به برادرشان اباعبداللَّه الحسین علیه السلام رسیده است. حضرت تمام اینها را با چه حلم و صبرى تحمل مىكند كه عجیب و فوقالعاده است! ( مجموعه آثار، ج27، ص659)
وسوسه های شیطان:پیری داری، کوری داری، آینده نگر باش!
وقتی انسان بخواهد یك كار خیری كند، شیطان میآید وسوسهاش میكند. میخواهی وقف كنی؟ پیری داری، كوری داری، اولاد کوچک داری. آینده نگر باید باشی. قرآن این مانع تراشی را در این آیه بیان كرده است. «الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (بقره/268)
شناخت وسوسه شیطان از الهام الهی در این آیه دو تا «یَعِدُكُم» داریم: «الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»، «وَ اللَّهُ یَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً» خدا وعده میدهد، شیطان هم وعده میدهد. ما چگونه بفهمیم این الهامها خدایی هستند یا شیطانی ؟
اگر در شما وحشت و قفل ایجاد كرد پیداست الهام، الهامِ شیطانی است. اگر توكل و سعه صدر در شما ایجاد كرد، پیداست خدایی است. «الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ... وَ اللَّهُ یَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً»
ترس از فقر، عامل بخل و ترك انفاق شیطان میگوید: پیری داری، كوری داری.
در جواب به شیطان بگوییم: ممكن است من فردا بمیرم و به آنجاهایی که تو می گویی نرسم؛ چرا که قرآن چهارده بار کلمه «بَغْتَة»: ناگهان است (انعام/31) را بیان کرده است.
مرگ ناگهان به سراغ انسان می آید و ما اصلاً نمی دانیم وقتش چه زمانی است.
در روایات اسلامى وارد شده که صدقه دادن مستحب است، اگرچه به کمترین چیزها و اگر کسى قدرت مالى زیاد ندارد، مى تواند با اندک چیزى به این دستور الهى عمل کند. این عمل اختصاص به اغنیا ندارد، بلکه از هر غنى و فقیر شایسته است.
صدقه پنهانی البته تمام اقسام صدقه خوب است، چه در شب باشد یا در روز; چه پنهان باشد و چه آشکارا، امّا در آیات و روایات به صدقه دادن در پنهانى سفارش شده است، زیرا اولا این عملِ عبادى، مصونِ از ریا است و ثانیاً شخص مستمند دیگر مورد خجلت واقع نمى شود.
آیات قرآن در موارد متعدّدى به این امر اشاره کرده، در سوره بقره مى فرماید: (اَلَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ بِالَّیْلِ وَالنَّهار سِرّاً وَ عَلانِیةً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوفٌ عَلَیْهِم وَ لا هَمْ یَحْزَنوُنَ); آنها که اموال خود را به هنگام شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق مى کنند، مزدشان نزد پروردگارشان محفوظ است و ترسى بر آنها نیست و غمگین هم نمى شوند. (بقره (2)، آیه 276)
در احادیث بسیارى آمده که آیه فوق درباره على (علیه السلام) نازل شده است، زیرا آن حضرت دِرهمى در شب، و درهمى در روز، و درهمى آشکارا، و درهمى در نهان انفاق مى کرد. (تفسیر صافى، ج 1، ذیل آیه شریفه، ص 301)
القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گامهای مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد. تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت:
در این نوشتار تنها به سه واقعه مشهور مرتبط با قیام حسینی در اولین اربعین شهادت سیدالشهداء اشاره می شود و به وقایع دیگر که طبیعتا در آن زمان رخ داده است عنایتی ندارد.
1. نخستین زیارت قبر امام حسین علیه السلام توسط جابربن عبدالله انصاری بشارة المصطفى: از اعمش، از عطیه عوفى روایت شده که گفت: با جابر بن عبد اللَّه انصارى، جهت زیارت قبر حضرت حسین بن على علیه السّلام، راه افتادیم وقتى به کربلا رسیدیم، جابر به کنار آب فرات رفت، و در آن غسل کرد، سپس پارچه اى را به کمر بست و دیگرى را به دوش انداخت [و خود را به هیأت زائران خانه خدا در آورد] آنگاه خود را با عطرى خوشبو کرد. و قدمى بر نداشت مگر اینکه خدا را یاد کرد تا به قبر نزدیک شد [جابر در آن ایام نابینا شده بود و جایى را نمىدید لذا] به من گفت: یاریم کن تا قبر حضرتش را لمس کنم، من او را یارى کردم، روى قبر افتاد و بیهوش شد، آبى به سر و صورتش زدم تا به حال آمد و سه بار صدا زد: یا حسین، و سپس گفت: دوستى، جواب دوستش را نمى دهد، سپس گفت: و چگونه مى توانى جواب بدهى، و حال آنکه رگهاى گردنت بریده شده، و بین بدن و سرت جدایى افتاده است.
من شهادت مى دهم که تو، فرزند پیامبرانى، و فرزند سرور مؤمنانى، فرزند همراه تقوایى، فرزند سلیل هدایتى، تو پنجمین اهل کسائى، تو فرزند سید نقبائى، تو فرزند فاطمه سیده زنانى، و چرا چنین نباشى و حال آنکه به دست سید پیامبران به تو غذا داده شد و در دامن پرهیزکاران تربیت یافتى و از پستان ایمان شیر خوردى، پاک زیستى، و پاک به شهادت نائل شدى، دلهاى مؤمنان در فراقت ناآرامند، و شک و تردیدى ندارند که [شهادت] برایت اختیار شده بود. پس سلام خدا و رضوان او بر تو باد، و گواهى مىدهم که تو بر همان راهى رفتى که برادرت یحیى بن زکریا رفت. (1)
در طول تاریخ انسانهایى بوده و هستند كه پس از مرگشان، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا كرده و با مرگ بدنشان، وجودشان و شخصیت و اندیشه شان ادامه یافته است. مردان خدا و شخصیتهاى الهى، همانگونه كه در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است. و در این میان، زیارت مشهد حسینى از ویژگیهاى برجسته اى برخوردار است.
آنانكه توفیق پیدا مى كنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند، روى به آستان امام حسین علیه السلام آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه كمال و تربیت مىگرایند، مدرسه ای که براى هیچ ملتى از ملل گیتى میسر و مقدور نیست .
مطمئنترین راه ملحدین و معاندین و مخالفین مكتب تشیع به خیال خود شبهات و اشكالهاى مى كنند و مى گویند: «زیارت قبور، بت پرستى است؟!» در حالى كه هر كس كه به زیارت قبور ائمه علیهم السلام مى رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زیارت نمىكند. چه كسى است كه حسین بن على علیهماالسلام را خدا بداند؟!! شیعه، امام را مقرب درگاه خدا مى داند و با توسل به او قربى به خداوند پیدا مى كند، همانطور كه خودش در قرآن مجید فرمود: «به سوى او وسیله بگیرید» (مائده/39) امام را وسیله الهى مى داند. زیرا توسل و شفاعت، بُعدى از ابعاد زیارت است كه زائر از این طریق خود را به درگاه الهى نزدیك مى كند، و پیشوایان ما وعده فرموده اند كه از زائران خود دستگیرى كنند.
امام رضا علیه السلام مى فرماید: هر امامى بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانى دارد و وفاى به این عهد، با زیارت قبر آنان ممكن مىباشد. و كسى كه به شوق زیارت آنها و با تصدیق به فضیلت آنها به سوى قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه علیهم السلام در قیامت قرار مى گیرد.
کیست که نداند امروز دست این خائنان در دست دشمنان اباعبدالله است و ابزار اصلی یزیدیان در وهن شیعه و عاشورا، جهل و خودخواهی عدهای از شیعیان و خیانت و خباثت خود مرجع پندارانی است که هرطور توانستند عزای حسین را به اسم شعائر به لجن کشیدند و روز به روز وقیحانه تر -با حمایت های انگلیس خبیث- از یک طرف با توهین ها و بی موالاتی های خود چهره شیعه را در نظر دیگرمسلمانان خدشه دار می کنند و از طرف دیگر با نشان دادن چهره خشن و غیر عقلانی (بی خاصیت)، جهان را از شیعه منزجر.
اینجاست که باید فریاد زد لعنت خدا بر دشمنان شیعه و عاشورا. در هر لباس و منصب و عنوان
مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟
دختر گفت: می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.
وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست!
مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد.
شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن!
در روایات شیعه فضیلتهای بسیاری از لسان مبارک معصومین علیهم السلام برای صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد (ص) آمده که برخی از آنها در اینجا آورده شده :
1- موجب رضای حق تعالی است: چنانچه امام صادق(ع) روایت کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: صلوات فرستادن شما بر من روا شدن حاجتهای شما است و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاکیزه می کند.
2- آن که موجب شفاعت آن حضرت است: روایت از رسول اکرم(ص) که به حضرت علی(ع) می فرمود یا علی هر که در هر روز یا در هر شب بر من صلوات فرستد شفاعت من برای او واجب می شود هر چند که از اهل گناهان کبیره باشد.
3- باعث نزدیکی به حضرت محمد(ص) خواهد شد: چنانچه رسول خدا فرموده است. در روز قیامت اول کسی که حِله بهشت پوشد پدر من ابراهیم(ع) است و بعد از آن مرا حله پوشانند و امیرالمؤمنین علی(ع) را که در پیش روی من بایستد و تمام امت در عقب سر من با تفاوت درجات و هر بنده ای که بعد از نماز واجب ده مرتبه بر من و آل من صلوات فرستد او را در نزد من جای دهند و مرا ببیند و من او را ببینم و روی او مانند ماه شب چهارده تابان باشد.
اگر آنچه من از دنیا می دانم شما نیز بدانید، جانهایتان از فریب آن ایمن می شود»
دنیا مؤنث «ادنی»، از «دنیء» و «دنائت» به معنی پست تر و ناچیزتر (در مقایسه با زندگی آخرت) یا از «دنو» به معنی نزدیکتر (در مقایسه با زندگی آخرت) است. [1]
قبل از پرداختن به اصل سؤال لازم است اشاره گردد که:
حب دنیا منشا همه خطاها معرفی شده است. [2]
حب دنیا اعم از حب مال، مقام، شهوت جنسی، تفوق طلبی، برتری جویی، تن پروری، انتقام جویی و مانند اینها، گاه چنان طوفانی در روح انسان ایجاد می کند که موجب می شود انسان حیات دنیا را بر آخرت مقدم دارد. [3]
اما باید توجه داشت که در بیان قرآن و روایات، دنیا به دو قسم تقسیم شده است: دنیای مذموم و دنیا ممدوح. قرآن در آیات متعددی، زندگی دنیا را عامل غرور و فریب می داند و به انسان هشدار می دهد تا متاع و زرق و برق های فریبنده این جهان او را غافل نکند. [4] گاه زندگی دنیا به «لعب و لهو» توصیف شده است. [5]
با فرا رسیدن اربعین حسینی شور غیر قابل وصفی شیعیان و دوستداران حضرت ابا عبدالله علیه السلام را در بر می گیرد. راز و رمز این همه دلدادگی و تکاپو برای زیارت کردن سید الشهداء علیه السلام در روز اربعین چیست؟ این کشش و میل درونی فراتر از یک سفارش معمولی از سوی بزرگان دینی است. که سفارشات بزرگان بر بسیاری از اعمال مستحب و حتی واجب بسیار است اما داستان اربعین و زیارت امام حسین علیه السلام در روز بیستم صفر حساب دیگری دارد. چرا در میان زیارات مخصوصی که برای امام حسین صلوات الله علیه وارد شده است زیارت اربعین جایگاه ویژه ای دارد. درباره اربعین سۆالات دیگری نیز مطرح است: اینکه چرا بزرگان دینی به زیارت اربعین این قدر توصیه کرده اند؟ نقش اربعین در تداوم قیام عاشورا چیست؟
چرا به زیارت اربعین توصیه شده است؟ در قرآن توصیه شده است که مۆمنان ایام الله را یاد آور شوند تا این روزهای بزرگ الهی فراموش نشود. اربعین در تداوم واقعه کربلا است؛ از این رو برای پاس داشتن روز عاشورا که از اعظم ایام الله است در روز اربعین عاشقان حسینی با حرکت امام حسین علیه السلام تجدید عهد می کنند و این تجدید عهد را در بهترین وجه خود یعنی رفتن به زیارت کربلا ابراز می نمایند.
1. خدا محوری از مهمترین انتظاراتی که تمام انبیأ و اولیأ از بندگان خدا، داشتهاند و دارند این است که مردم در کارها و رفتارها خدا محور باشند و رضایت الهی و خداوندی را در تمام امور محور و اساس قرار دهند.
امام حسن مجتبی علیهالسلام نیز که خود خدا محور و سراپا اخلاص بود، از امت اسلامی و شیعیان خویش توقّع و انتظار دارد که رضایت الهی را محور فعّالیت خویش قرار دهند. این توقّع را گاه با بیان زیان مردم محوری و خارج شدن از محور رضایت الهی ابراز میدارد، آنجا که فرمود:«مَنْ طَلَبَ رِضَی اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ اِلَی النّاسِ؛هر کس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت میکند و هر کس که با به خشم آوردن خداوند دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وا میگذارد.»
و گاه فوائد خدا محوری و در نظر گرفتن رضایت الهی را به زبان میآورد و میفرماید: «اَنَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجُسْ فی قَلْبِهِ اِلاّ الرِّضا اَنْ یدْعُوَ اللّهَ فَیسْتَجابُ لَهُ؛ من ضمانت میکنم برای کسی که در قلب او چیزی نگذرد جز رضا[ی خداوندی]، که خداوند دعای او را مستجاب فرماید.»
ای جلوه آفتاب و مهتاب و ضریح شش گوشه ارباب تا چهره خود به من نمودی از سینه دل مرا ربودی من غرق تماشای جمالت شش گوشه ضریح خوش به حالت بنگر تو سرشک حسرتم را زین گریه ببین ارادتم را بیتاب حسین شد وجودم ای کاش که همره تو بودم فخر و شرفت به عالمین است چون سینه تو قبر حسین است آغوش بگیر پیکرش را بنگر شب جمعه مادرش را نورت زده طعنه بر ستاره ای مضجع جسم پاره پاره نقشی ز گلان لاله داری آیا خبر از سهساله داری؟ از نقره، طلا، شکوفه داری آیا خبری ز کوفه داری؟ در مستی و رقص و چنگ کوفی خاکستر و طعن و سنگ کوفی زینب به سری نظاره میکرد دختر به پدر اشاره میکرد آن سر به نوای حزن قرآن شد یاور زینب و یتیمان شش گوشه ضریح پاک و زیبا ای ساکن کربلای مولا گر رأس بریدهاش ندیدی بینی تو هر آنچه را شنیدی در لجه خون کنی نگاهش همسایه توست قتلگاهش بر درگه پاک تشنه کامش از قول منم رسان سلامش اینجا منم و نگاه و صد آه کز دوری توست میکشم آه
شب جمعه شب زیارتی اباعبدالله الحسین(ع)
السلام علی الحسین(ع)
وعلی علی بن الحسین(ع)
وعلی اولاد الحسین(ع)
وعلی اصحاب الحسین(ع)
ولعنت خدا بر قاتلان حسین(ع)وقاتلان اولاد الحسین(ع)وقاتلان اصحاب الحسین(ع)
چرا خداوند گناه ابلیس را بعد از آن همه عبادت نبخشید؟!
در قرآن کریم آمده است که خداوند، ابلیس را پس از آن همه عبادت، فقط به خاطر امتناع از یک سجده، معذب کرد. چرا از او نگذشت؟ او که ارحم الراحمین است.
توحید در الوهیت یعنی اینکه تنها در برابر او سر به خاک بگذاریم و در مقابل هیچ کس دیگری سر به خاک فرو نبریم. اله یعنی معبودِ واحد. توحید در الوهیت یعنی توحید در معبود، یعنی من جز خدای واحد، هیچ کس دیگری را نمیپرستم. شیطان لعین و رجیم اینگونه بود. یعنی توحید در الوهیت را داشت، او گفت من نمیخواهم غیر تو را بپرستم. اجازه بده من تنها در برابر تو سر به خاک بگذارم. بنابر این او از این امتحان سربلند بیرون آمده بود. اما یک مطلب دیگر وجود داشت و آن مرحله دوم توحید بود که آخرین مرحله است. کسی که آن توحید را بپذیرد، توحیدش تمام است و موحد است. اوست که موحدِ مقبول و فرمانبر است.
از موضوعاتی که در قرآن به صورت گسترده مطرح شده است موضوع شیطان است و در این کتاب مقدس مطالب بی نهایتمهمی پیرامون «شیطان» آمده است که هر عاقلی را سخت تکان می دهد و به تامل جدی وا می دارد.[1]
شیطان تصمیم دارد بنی آدم را به سرنوشت پدر و مادرشان مبتلا کند پس باید شدیداً از فتنه او برحذر باشید. برای نجات از شر این دشمن خطرناک باید «استعاذه» کرد.
خداوند متعال، به حبیبش می فرماید که چون از شیطان رجیم به تو وسوسه ای رسید از خداوند متعال پناه بخواه زیرا او شنوای داناست:
در مسیر سیر و سلوک و حرکت به سوی نور و معنویت و روحانیت، سوره یس از نقشی اساسی برخوردار است و رکنی بی بدیل به شمار می رود.
مقصود سیر و سلوک آنان که دینداری پیشه کرده و خود را ملزم به اطاعت از فرامین الهی ساختهاند، به دو دسته تقسیم می گردند :
گروه اول که اکثریت دینداران را تشکیل می دهند، مۆمنانی هستند که رستن از جهنم و عذاب و دستیابی به بهشت و سعادت را غایت اعمال و عبادات خود قرار داده اند .
گروه دوم که همان نخبگان و برگزیدگان مۆمنین می باشند، افرادی هستند که در راه رسیدن به «مقام قرب الهی» حرکت می کنند و در این مسیر سه هدف را پیش رو و سر لوحه اعمال خود قرار داده اند که آن سه عبارتند از: 1.قرب الی اللّه، 2.رضوان اللّه، 3.لقاء اللّه.
در حقیقت، اینان در پی آن هستند که در مرتبه نخست، خود را از خصلت های منفی پاک، و از ظلمت و تاریکی های جهان مادی رها سازند و به صفات و خصلت های الهی بیارایند تا در نتیجه چنان رستن و آراستنی، به مقام قرب الهی برسند و مستوجب رضوان، نظر و خشنودی خدا گردند، اما در عین حال، آنان بالاترین مقصود و والاترین آرزوهای خویش را رسیدن به لقاء الله قرار داده اند و از تمام رفتار، گفتار و حرکات خود آن مقصد والا را می جویند.
1. پیامبر اکرم (ص): نسبت به پدر و مادر نیکوکار باش تا پاداش تو بهشت باشد ولی اگر عاق آنها شوی جهنمی خواهی بود. اصول کافی، ج 2، ص 348
----------------------------------------
2. امام رضا (ع) : نیکی به پدر و مادر واجب و لازم است اگرچه مشرک و کافر باشند، ولی در معصیت خدا نباید اطاعتشان کرد. بحار الانوار، ج 74، ص 72
---------------------------------------- 3. امام کاظم (ع) : مردی از پیامبر خدا (ص) سؤال کرد: حق پدر بر فرزند چیست؟ حضرت فرمود: 1 - او را با نام صدا نکند 2 - در راه رفتن از او جلو نیفتند. 3 - قبل از او ننشیند. 4 - کاری انجام ندهد که مردم پدرش را فحش بدهند. بحار الانوار، ج 74، ص 45
مگر خداوند در قرآن نفرموده که زنها در انتخاب نوع حجاب آزاد هستند؟ پس چرا چادر را به دختران جوان تحمیل میکنند؟
در هیچ یک از آیات قرآن نیامده که زنها در نوع و مقدار پوشش بدن (حجاب) آزاد هستند، بلکه آنچه در قرآن آمده، واجب بودن حفظ پوشش (حجاب) برای زنان است، اما این که این پوشش حتماً باید با چادر صورت گیرد، آیهای به صراحت نداریم.
آنچه در احکام دینی بیان شده ، مقدار پوشش زنان و اصل حجاب است، اما این که این پوشش حتما باید با چادر صورت گیرد ، چیزی نیامده است و تنها به بهتر بودن استفاده از چادر برای حجاب اشاره شده است.
خانم ها باید تمامى بدن خود را به غیر از گردى صورت و دست ها تا مچ بپوشانند, (خواه پوشش باچادر باشد یا با مانتو), ولى پوشیدن چادر بهتر است و از لباسهایى که توجه نامحرم را جلب کند (مثلاً برجستگىها را نمودار کند) باید اجتناب شود. (1)
هر کسی که بیکار باشد و معطل باشد و هیچ کار از دست او بر نیاید روز پنجشنبه اول ماه روزه بدارد(اولین روز پنج شنبه ماه قمری)شب جمعه وقت خواب این آیات را بخواند ,بعد از افطار هم بخواند.بعد از نماز خفتن(نماز عشا) هم بخواندو در جامه خواب هم بخواند.
امام علی علیه السّلام می فرمایند: راستی(راستگویی) تو را نجات می دهد هر چند که از آن بیمناک باشی و دروغ تو را نابود می کند گرچه از آن خطری بر خود حس نکنی. گرامی ترین مردم کیست؟ امام علی علیه السّلام می فرمایند: راستی (راستگویی) تو را نجات می دهد هر چند که از آن بیمناک باشی و دروغ تو را نابود می کند گرچه از آن خطری بر خود حس نکنی.۱ از امام علی علیه السّلام سؤال شد. گرامی ترین مردم کیست؟ فرمودند: کسی که همیشه و همه جا با راستی برخورد کند.۲ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرمایند: آن کس بیش از همه مردم را راستگو می داند که خودش با آنان راستگوتر باشد و آن کس بیش از همه مردم را دروغگو می داند که خودش بیش از همه به آنان دروغ بگوید.۳ امام علی علیه السّلام می فرمایند: ایمان آن است که راستی اگر چه به زیانت باشد بر دروغی که به سودت است ترجیح دهی.۴ امام صادق علیه السّلام می فرمایند: خدای عزّوجل هیچ پیامبری را نفرستاد مگر با راستگویی، و برگرداندن امانت به نیکوکار و بدکار.۵ منبع: ۱. کنزالعمال، ح۶۸۵۴. ۲. نهج البلاغه، ح۴۵۸. ۳. الکافی، ج۲، ص۱۰۴، ح۱. ۴. بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۱، ح۱۹. ۵. چهل نکته پیرامون آرامش، ص۴۰-۴۱. afkarnews.ir
پاسخ اجمالی خسران یا زیانکاری از موضوعاتی است که بارها در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است، به گونهای که ریشۀ «خسر» 65 بار با مشتقات مختلف در این کتاب مقدس آمده است.
همانگونه که زیانکاری در امور مادی نسبی است؛ هم افرادی که به طور کامل ورشکسته شدهاند و هم افرادی که سود کمتری در کسب و کار خود به دست آوردهاند، هر دو خود را زیانکار میپندارند، در امور معنوی نیز زیانکاری نسبی است. اولیای الاهی خود را ملامت و سرزنش میکنند که چرا با فراهم بودن شرایط، نتوانستهاند به سود و منفعت کامل دست یابند و از این لحاظ، خویشتن را زیانکار میبینند، اما افراد دیگری هستند که زیان آنان به مراتب بیشتر است و نه تنها سودی به دست نیاوردهاند، بلکه ضررهای سنگینی نیز دامنگیرشان شده است.
در هر حال، قرآن کریم و روایات، مصادیق مختلفی را برای افراد زیانکار معرفی کرده است: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً . الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً ...». [1]
"مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم" یکى از کتاب هاى ارزشمند شیعه، نوشته آیتاللّه سیدمحمدتقى موسوى اصفهانى(1348 ـ 1301ق) است که به قصد اداء حق حضرت بقیةاللّه که حقش بر گردن ما افزونتر از همه مردم است، احسانش بیشتر و بهتر از همه شامل حال خلق میشود و نعمت ها و منت ها بر ما دارد، به رشته تحریر درآمده است. اصل کتاب به زبان عربى است و مؤلف در مقدمه مینویسد:
شبهه دیگر این است که برای تحقق یک پدیده علاوه بر امکان ذاتی و قابلیت قابل قدرت فاعل هم شرط است و از کجا که خدا قدرت بر زنده کردن مردگان داشته باشد؟
این شبهه واهی، از طرف کسانمی مطرح شده که قدرت نامتناهی الهی را نشناخته بودند، و پاسخ آن این است که قدرت الیه حد ومرزی ندارد و به هر چیز ممکن الوقوعی تعلق می گیرد چنانکه این جهان کران نا پیدا را با آن همه عظمت خیره کننده آفریده است. اَوَلَم یَروا أنَّ الله الذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الرضَ وَ لَم یَعیَ بِخَلقِهِنَ بِقادرٍ عَلی أن یُحیَی المَوتی بَلی إنهُ عَلی کَلَّ شَئٍ قَدیرُ( 23 )
مگر ندید (وندانستید) فدایی که آسمانها و زمین را آفریده و در آفرینش آنها در نمانده است می تواند مردگان را زنده کند؟ چرا، او بر هر چیزی تواناست.
افزون بر این آفرینش مجدد سخت تر از آفرینش نخستین نیست و نیاز به قدرت بیشتری ندارد بلکه می توان گفت از آن هم آسانتر است زیرا چیزی بیش از بازگشت روح موجود نیست.( 24 )
بحث ما درباره مساله معاد است –مساله معاد از نظر اهمیت بعد از مساله توحید مهمترین مساله دینی و اسلامی است. پیغمبران (و بالخصوص آنچه از قرآن درباره پیغمبر ما استفاده می شود) آمده اند برای اینکه مردم را به این دو حقیقت مومن و معتقد کنند: یکی به خدا (مبادأ) و دیگر به قیامت و فعلا -به اصطلاح معمول ما-معاد.
- مساله معاد چیزی است که برای یک مسلمان ایمان به آن لازم است ؛ یعنی چه؟
معاد بازگشت آفرینش وهستی است به مبدأ آفرینش وپدید آورنده آن، یعنی ازآنجائیکه آفرینش وانسان وجود وهستی خویش را از مبدأ هستی وجهان گرفته است (انا لله وانا الیه راجعون) همه ازاوئیم وبه سوی او روان واوکمال مطلق است وهمه هستی عاشق وشیدای کمال برترومطلق اند وبه سوی او درحرکت وروانند، اما نه به معنای حرکت مکانی بلکه رتبی وسیر درمراتب وجود مانند حرکت تکاملی انسان ازنطفه تابه مراتب عالی آن؛ معاد بازگشت به اصل آفرینش خویش است (انا لله وانا الیه راجعون ) برای:
1 ـ درک وحضور درمحضر کمال مطلق ودرک جمال وجلال مطلق ـ فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر
2 ـ مجازات وپاداش وعکس العمل عملکردهایی که دنیا ظرفیت واکنش بدان رانداشته است.
سوره مائده آیه 35 می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا داشته باشید ، با وسیله ی تقوا به سوی خدا بروید و در راه خدا جهاد کنید. فلاح یعنی رستگاری، به کشاورزان فلاح می گویند زیرا دانه می کارند و این دانه ها رشد می کنند و کشاورزان زمینه ی رشد آنها را فراهم می کند. در قرآن داریم: قد افلح من زکی ها یعنی هر کس خودش را اصلاح کند به تحقیق رستگار می شود و قد افلح مومنین یعنی مومنین رستگار هستند. ولی بیشتر کلمه ی لعلکم داریم شاید رستگار بشوید.) تقوا اقسامی دارد: تقوای سیاسی ،اخلاقی و اقتصادی و عبادی و ... تقوای به معنای قدرت پرهیز است.تقوا وسیله است نه هدف یعنی تقوا نیرویی است که زمینه ی کارهای خیر را فراهم می کند. مثل پلیس ، پلیس در شهر هدف نیست، وسیله است زیرا پلیس برای تماشا کردن نیست بلکه کار پلیس ایجاد نظم در شهر و جلوی خلاف گرفتن است. پس هدف پلیس نظم است. تقوا یک عامل بازدارنده و برانگیزنده است.
معاد و روز قیامت حقیقتی است که به واقع برای همه ی موجودات رخ خواهد داد. قرآن کریم در آیات بسیاری به این موضوع اشاره نموده است و کوشیده به بیانات گوناگون حقیقت آن را برای انسان ها اثبات نماید و درباره ی آن هشدار دهد تا انسان ها خود را برای مواجهه و رویایی با آن آماده نمایند. اندیشمندان اسلامی نیز تلاش نموده اند با توجه به آیات الهی در نظام های عقلانی خویش این مسئله را مورد توجه قرار دهند امّا با همه ی تصریح قرآن درباره وقوع این واقعه ی حتمی ، اثبات معاد و روز قیامت در برخی از نظامات منطقی جواب نداده است! در این نوشتار با ما همراه باشید تا با بررسی نظام های عقلانی اندیشمندان مختلف، ضعف عقل بشری از درک و اثبات حقایق ماورائی را مشاهده نماییم.
یکى از درد ناکترین منازل پس از مرگ، منزل هولناک آخرت است ، قیامت است که نگرانی و دلهره اش بزرگ و عظیم است ، بلکه از هر نگرانی و دلهره، بزرگتر و فزع و گرفتاریش "فزع اکبر" است و خداوند در وصف آن در سوره اعراف آیه 187 مى فرماید : هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیکُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یعنی فرارسیدن قیامت در (بر اهل) آسمانها و زمین، سنگین و دشوار و گران است، فرا نرسد شما را مگر به یکباره و ناگاه و بدون آنکه شما را خبر دهد. بلی ؛ سنگین و گران و عظیم است قیامت، از جهت گرفتاریها و هولها و دلهره هاى آن ، سخت سخت است حتی بر اهل آسمان یعنی فرشتگان و پریان و به یکباره به سوی ما بیاید و آیا بدنهای ما تاب سختی های آن را دارد؟ قطب راوندى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که حضرت عیسى (علیه السلام) از جبرئیل پرسید: کى قیامت بر پا خواهد شد؟ جبرئیل چون اسم قیامت شنید به لرزه افتاد و از هوش رفت ؛ پس چون به حال آمد گفت ای روح خدا ، مسئول بساط قیامت، عالمتر از پرسشگر نیست ، سپس آیه شریفه ای (1) را که ذکر شد خواند.
اشعار امام حسین علیهالسلام هنگامى که امام حسین علیهالسلام طفل شیرخوار را دفن کرد، بپاخاست و این اشعار را قرائت کرد: «اینان به خدا کافر شدند، و از ثواب الهى از دیر زمان اعراض کردند؛ على را در گذشته کشتند، و فرزندش حسن، زاده بهترین خلق را شهید کردند؛ و این نتیجه کینه اینان بود، آنگاه گفتند: الان بر حسین به طور جمعى یورش بریم، اى واى بر گروهى که پست هستند، جمعیت را گرد آورند براى اهل دو حرم؛ سپس حرکت کردند و یکدیگر را سفارش نمودند بر کشتن من براى خشنودى دو ملحد (عبیدالله و یزید)؛ از خدا بر ریختن خونم نترسیدند، به امر عبیدالله که زاده دو کافر است؛ ابن سعد با لشکرش همانند قطرات باران بر من تیر زدند؛ مرا جرم و گناهى از گذشته نبود، جز این که فخر مى کردم به نور فرقدین (دو ستاره): على بهترین خلق بعد از پیامبر، و پیغمبر که والدین او هر دو از قریشند؛ برگزیده خدا از خلق پدرم على است، سپس مادرم، پس من فرزند دو برگزیده هستم؛ نقرهاى که از طلا خالص گردیده، من همان نقره هستم و فرزند دو طلا؛ چه کسى همانند جد من در دنیا دارد، یا همانند پدرم، پس من فرزند دو ماه هستم؛ مادرم فاطمه زهرا، و پدرم شکننده سپاه کفر است در بدر و حنین؛ ریسمان محکم دین على مرتضى است، و پراکنده کننده لشکر دشمن و نمازگزار و به دو قبله؛ براى او در جنگ احد واقعهاى است که حرارت آن فروکش کرد با گرفتن دو سپاه؛ سپس در احزاب و فتح، که در آن نابودى دو سپاه عظیم بود؛ در راه خدا چه کردند، امت زشت کردار با عترت پیامبر و على؛ عترت نیکوکردار نبى مصطفى، و على بزرگوار و شجاع هنگام مقابله با سپاه؛ او خدا را در کودکى پرستید، در حالى که قریش دو بت را مىپرستیدند؛ او بتها را رها کرد و آنها را سجده نکرد، با قریش هرگز حتى به مقدار طرفة العین.» (274)
برای مۆمنین و کسانی که با عنایت امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» زیر لوای حمد قرار گرفتهاند و از آب کوثر سیراب گشتهاند، لحظهای بیش نخواهد بود. این افراد، با توجه به لیاقتی که در دنیا و در پرتو پیروی از اهل بیت «سلاماللهعلیهم» کسب کردهاند، بنا بر تعبیر روایات، مانند برق جهنده، به بهشت و جایگاه خود خواهند رسید. در زندگی لحظاتی هست که برای ما التهاب زیادی دارد مثل لحظاتی که قرار است نتیجه کاری که برایش زحمت کشیده ایم ببینیم مثل مواقعی که منتظر نتیجه کنکور هستیم ،یا زمانی که می خواهیم نمرات امتحاناتمان را ببینیم یا در یک آزمون استخدامی شرکت کرده و متظر نتیجه ایم ،در این لحظات قلب ما تند تند می زند و در ذهن خود افکار ضد و نقیض ،بیم ها و امیداها را می پرورانیم . یکی از مواقعی که اعلام نتایج در آنجا با التهاب و هیجان نفس گیری همراه است ،موقف حساب و حسابرسی خداوند متعال در قیامت است.